سندرم ایمپاستر چیست و چگونه با خودویرانگری مقابله کنیم؟

زهرا جالینوسی
زهرا جالینوسی
سندرم ایمپاستر چیست و چگونه با خودویرانگری مقابله کنیم؟
فهرست مقاله

تصور کن بارها در زندگی به موفقیت رسیده ای، اما در اعماق ذهن خود مدام این فکر را تکرار می کنی: «من واقعاً لیاقت این موفقیت را ندارم. شاید فقط خوش شانس بوده ام.» اگر این جمله برایت آشناست، ممکن است درگیر پدیده ای باشی به نام سندرم ایمپاستر. حالتی روان شناختی که در آن فرد علی رغم شواهد بیرونی از توانمندی هایش، خودش را فریب خورده ای می بیند که دیر یا زود دیگران متوجه بی لیاقتی اش می شوند.

سندرم ایمپاستر چیست؟ آیا فقط نوعی فکر منفی است یا شکل پیچیده تری از خودویرانگری؟ این سندرم نه تنها احساس نالایقی را تقویت می کند، بلکه مثل خوره ای خاموش، اعتماد به نفس، پیشرفت شغلی، روابط انسانی و سلامت روانی را می خورد. در این مقاله، از تعریف دقیق و انواع این سندرم گرفته تا ریشه ها، نشانه ها و راهکارهای علمی برای مقابله با آن را بررسی می کنیم. اگر بارها موفقیتت را کوچک شمرده ای یا ترس از رسوا شدن در وجودت ته نشین شده، این مقاله برای توست.

سندرم ایمپاستر چیست؟

سندرم ایمپاستر حالتی روان شناختی است که فرد با وجود موفقیت های واقعی، خود را فریب کار می پندارد و احساس می کند شایستگی لازم را ندارد. این پدیده معمولاً با افکاری مثل «موفقیتم واقعی نیست» یا «به زودی همه می فهمند که چیزی بلد نیستم» همراه است. احساس نالایقی، ترس از لو رفتن و تمایل به بی ارزش جلوه دادن دستاوردها، از ویژگی های بارز آن است. اگرچه این سندرم به طور رسمی در دسته اختلالات روانی قرار نمی گیرد، اما تأثیر آن بر عزت نفس، روابط و عملکرد فرد می تواند بسیار مخرب باشد.

تعریف سندرم ایمپاستر (خود ویرانگری) به زبان ساده

سندرم ایمپاستر یا همان خودویرانگری ذهنی، حالتی است که فرد با وجود موفقیت های واقعی، همچنان خودش را شایسته نمی داند. این افراد در ذهن خود تصور می کنند که یک فریب کارند؛ کسی که صرفاً به خاطر شانس، کمک دیگران یا موقعیت تصادفی به موفقیت رسیده اند. در نتیجه، دچار اضطراب مزمن، ترس از افشا شدن، و احساس بی ارزشی می شوند. این پدیده، نوعی شک مزمن به خود است که می تواند در هر مرحله ای از زندگی به سراغ فرد بیاید، خصوصاً وقتی به موفقیتی تازه دست یافته باشد. کلید اصلی شناخت آن، این است که احساس بی لیاقتی با واقعیت های بیرونی همخوانی ندارد.

تاریخچه و خاستگاه این مفهوم روان شناختی

اصطلاح «سندرم ایمپاستر» نخستین بار در سال ۱۹۷۸ توسط دو روانشناس به نام های دکتر پاولین کلنس و دکتر سوزان آیمز مطرح شد. آن ها در پژوهش خود بر روی زنان موفق دانشگاهی، متوجه شدند که بسیاری از آن ها موفقیت های خود را نمی پذیرند و مدام درگیر ترس از رسوا شدن هستند. از آن زمان تاکنون، این پدیده در میان اقشار مختلف از جمله دانشجویان، مدیران، هنرمندان، پزشکان و حتی کارآفرینان شناسایی شده است. امروزه این مفهوم در روان شناسی کاربردی برای درک الگوهای پنهان شده ی خود تخریبی موفق ها به کار می رود.

چه کسانی بیشتر دچار سندرم ایمپاستر می شوند؟

بر خلاف تصور رایج، سندرم ایمپاستر فقط مختص افراد مضطرب یا تازه کار نیست. حتی حرفه ای ترین افراد نیز ممکن است درگیر این احساس شوند. طبق گزارش منتشر شده در سایت Psychology Today، سندرم ایمپاستر می تواند در میان افراد موفق، زنان در موقعیت های رقابتی، اقلیت های فرهنگی یا نژادی، و کسانی که در خانواده ای با استانداردهای بالا رشد کرده اند، بیشتر دیده شود. فاکتورهایی چون انتظارات زیاد، مقایسه مداوم با دیگران و تجربه ی تحقیرهای گذشته نیز این پدیده را تشدید می کنند.

اگر می خواهید عزت نفس، خودآگاهی و شخصیت خود را تقویت کنید، شرکت در دوره رشد شخصیتی یک نقطه شروع علمی و کاربردی است.

نشانه  های سندرم ایمپاستر کدام اند؟

هرچند سندرم ایمپاستر در ظاهر با موفقیت همنشین است، اما در عمق، مجموعه ای از نشانه های مخرب را با خود به همراه دارد. این نشانه ها معمولاً در رفتار، گفتگوهای درونی و واکنش های فرد نسبت به موفقیت خود ظاهر می شوند. افراد دچار این سندرم، نه تنها از تحسین دیگران احساس ناراحتی می کنند، بلکه مدام در تلاش اند دلایل موفقیتشان را به چیزی غیر از توانایی خود نسبت دهند. شناخت این علائم، اولین گام برای مقابله موثر با این پدیده است.

احساس نالایق بودن در  عین موفقیت

یکی از بارزترین نشانه ها، این است که فرد به رغم دستاوردهای واقعی اش، احساس می کند لیاقت آن ها را ندارد. این احساس درونی ممکن است با تردید مداوم همراه باشد، طوری که شخص موفقیت خود را تصادفی یا موقتی تصور کند.

پسر جوانی با جام در دست زیر نور صحنه ایستاده و درگیر تردید و احساس نالایقی ناشی از سندرم ایمپاستر می‌شود.

نسبت دادن موفقیت ها به شانس یا دیگران

افراد مبتلا به سندرم ایمپاستر اغلب باور دارند که موفقیتشان نتیجه ی عوامل بیرونی است؛ مثل شانس، کمک دیگران یا زمان بندی خوب. آن ها نمی توانند نقش توانایی ها و تلاش های خود را در موفقیت بپذیرند.

ترس از لو رفتن یا رسوا شدن

فرد مدام نگران است که دیگران متوجه نالایقی اش شوند و این ترس می تواند به اضطراب، انزوا یا حتی اهمال کاری منجر شود. حس می کند نقابی به صورت دارد که دیر یا زود می افتد.

کمال گرایی و ترس از اشتباه

کسانی که دچار این سندرم هستند، معمولاً استانداردهای غیرواقع بینانه ای برای خود تعیین می کنند و از اشتباه کردن می ترسند. آن ها تصور می کنند کوچکترین نقصی می تواند ناتوانی شان را برملا کند.

خود انتقادی بیش از حد

گفت وگوی درونی این افراد مملو از جملات تخریب گر است: «به اندازه کافی خوب نیستی»، «اگه اشتباه کنی همه می فهمن الکی موفق شدی». این صداها اعتمادبه نفس فرد را تحلیل می برند و او را در چرخه ی فرساینده ی تردید و سرزنش نگه می دارند.

برای ساختن ذهنیت قوی تر و عبور از الگوهای محدودکننده، دوره شخصیت برنده به شما ابزارهای روان شناختی مؤثری می دهد.

انواع سندرم ایمپاستر یا خودویرانگری

هرچند ظاهر سندرم ایمپاستر ممکن است برای همه مشابه باشد، اما روان شناسان معتقدند این پدیده در قالب های متفاوتی بروز پیدا می کند. هر نوع از این الگوها با باورهای خاص و رفتارهای متفاوت همراه است. آشنایی با این انواع، به ما کمک می کند تا دقیق تر ریشه ی افکار خود تخریب گر را شناسایی کنیم و برای مقابله با آن ها، راهکارهای متناسب تری اتخاذ کنیم.

کمال گرا (Perfectionist)

کمال گرایان هیچ گاه از عملکرد خود راضی نیستند. حتی اگر کاری را به خوبی انجام داده باشند، تمرکزشان بر نقص های کوچک باقی مانده است. آن ها موفقیت را فقط در صورت بی نقص بودن می پذیرند و هرگونه خطا را نشانه ای از نالایقی می دانند.

فرد نابغه طبیعی (Natural Genius)

این افراد معتقدند باید همه چیز را به سرعت و بدون تلاش زیاد یاد بگیرند. وقتی با چالشی مواجه می شوند یا نیاز به تمرین دارند، احساس ناتوانی و بی کفایتی می کنند. برای آن ها، نیاز به آموزش یا زمان مساوی است با شکست.

متخصص (Expert)

متخصص ها تا زمانی که تمام اطلاعات را نداشته باشند، خود را شایسته نمی دانند. آن ها مدام در حال یادگیری اند، اما بیشتر از روی اضطراب و ترس از نادانی، نه از روی اشتیاق. احساس می کنند هنوز برای انجام کارها «آماده» نیستند.

مردی خسته در محیط کار پشت لپ‌تاپ نشسته و از فشار ناشی از سندرم ایمپاستر رنج می‌برد و با اضطراب به تنهایی تلاش می‌کند.

فرد تک رو (Soloist)

این افراد موفقیت را تنها زمانی ارزشمند می دانند که به تنهایی به آن رسیده باشند. کمک خواستن برایشان نشانه ضعف است و تلاش می کنند همه کارها را بدون حمایت دیگران انجام دهند، حتی به قیمت فرسودگی روانی.

ابرقهرمان (Superman / Superwoman)

این تیپ شخصیتی معتقد است باید در تمام زمینه ها، همیشه قوی، فعال، پرکار و بی نقص باشد. آن ها با حجم زیادی از مسئولیت خود را احاطه می کنند تا ثابت کنند «به اندازه کافی خوب» هستند، اما در باطن از لو رفتن ناتوانی هایشان می ترسند.

اگر از کمال گرایی و تعلل رنج می برید، دوره صوتی کمال گرایی و اهمال کاری راه حلی تخصصی برای شکستن این چرخه ارائه می دهد.

دلایل بروز سندرم ایمپاستر چیست؟

احساس نالایقی در اوج موفقیت، از خلأیی درونی سرچشمه می گیرد که اغلب ریشه در گذشته و تجربیات تربیتی، اجتماعی یا فردی دارد. سندرم ایمپاستر فقط حاصل یک فکر آنی نیست، بلکه نتیجه ی سال ها پیام های بیرونی و درونی است که فرد به تدریج آن ها را باور کرده است. شناخت این دلایل به ما کمک می کند تا به جای مبارزه سطحی با نشانه ها، به سراغ ریشه های عمیق تر برویم.

سبک تربیتی در کودکی

محیط خانوادگی نقش پررنگی در شکل گیری احساس کفایت یا نالایقی دارد. کودکانی که تنها در صورت عالی بودن تحسین می شدند یا مرتباً با دیگران مقایسه می گشتند، ممکن است در بزرگسالی یاد بگیرند که موفقیت واقعی هرگز کافی نیست. همچنین تحقیر، تشویق های شرطی یا نادیده گرفته شدن توانایی ها می تواند بذر تردید را در ذهن فرد بکارد.

فشارهای فرهنگی و اجتماعی

در بسیاری از فرهنگ ها، از جمله جوامع رقابتی یا سنتی، توقعات از نقش های اجتماعی (مثلاً زن کامل، مرد موفق، فرزند نمونه) بسیار بالا و گاه غیرواقعی است. این فشارها ممکن است فرد را وادار کند نقابی از موفقیت بر چهره بزند، در حالی که درون خود احساس کافی نبودن دارد. مقاله ای در MindBodyGreen به این نکته اشاره دارد که انتظارات جمعی می توانند عمیق ترین موانع تحقق خود واقعی فرد باشند.

محیط رقابتی و مقایسه دائمی

فضاهای کاری یا آموزشی رقابتی، که در آن ها ارزش فرد بر اساس عملکرد یا رتبه اش سنجیده می شود، می توانند سندرم ایمپاستر را تشدید کنند. مقایسه مداوم با دیگران، به ویژه در دنیای شبکه های اجتماعی، باعث می شود فرد دستاوردهای خود را بی ارزش ببیند و مدام احساس کند دیگران از او بهتر و شایسته ترند.

ضعف در اعتماد به نفس و خود ارزشی

فردی که در درون خود احساس ارزشمندی نکند، حتی بهترین موفقیت ها را هم باور نخواهد کرد. اعتماد به نفس پایین، همراه با گفتگوهای درونی منفی و تجربه های ناکامی گذشته، بستر مناسبی برای شکل گیری و تثبیت سندرم ایمپاستر فراهم می کند.

اگر به این موضوع علاقه‌مندید، ادامه مطلب رو بخونید:اعتماد به نفس چیست؟و آیا باید اعتماد به نفس را افزایش داد؟

سندرم ایمپاستر چه تاثیری بر زندگی دارد؟

سندرم ایمپاستر فقط یک احساس زودگذر یا افکار ذهنی ساده نیست؛ بلکه می تواند به مرور زمان، مسیر زندگی فرد را از درون و بیرون تحت تاثیر قرار دهد. این سندرم با ایجاد تردید، ترس و خودسرزنش گری، نه تنها بر سلامت روان اثر می گذارد، بلکه توانایی فرد برای رشد شغلی، حفظ روابط سالم و تجربه رضایت شخصی را محدود می کند. وقتی فرد موفقیتش را باور نداشته باشد، انگیزه برای ادامه مسیر نیز کاهش می یابد.

کاهش بهره وری و پیشرفت شغلی

کسانی که درگیر سندرم ایمپاستر هستند، معمولاً از پذیرش موقعیت های جدید یا مسئولیت های مهم خودداری می کنند. آن ها از ترس اینکه ناتوانی شان برملا شود، در حاشیه می مانند و رشد شغلی شان متوقف می شود. گاهی هم دچار فرسودگی می شوند چون تلاش می کنند بیش از حد خوب عمل کنند تا ضعف های خیالی خود را پنهان سازند.

اختلال در روابط بین فردی

این افراد ممکن است به سختی اعتماد کنند یا احساس کنند دیگران اگر آن ها را بهتر بشناسند، طردشان خواهند کرد. در نتیجه، از صمیمیت عاطفی می گریزند یا دائماً درگیر نقش بازی کردن در روابطشان می شوند. این موضوع به شکل گیری روابط سطحی، وابستگی ناسالم یا حتی انزوای تدریجی منجر می شود.

این مقاله می‌تونه به شما کمک کنه:مهارت‌های ارتباطی چیست و چرا در موفقیت فردی و شغلی مهم است؟

مردی خسته روی تخت کنار لپ‌تاپ نشسته و از استرس و اضطراب ناشی از سندرم ایمپاستر و ترس از ضعف‌هایش رنج می‌برد.

اضطراب، استرس و فرسودگی ذهنی

ترس همیشگی از «لو رفتن»، استرس مزمن تولید می کند. فرد مجبور است همیشه در حالت آماده باش باشد تا چیزی از ضعف هایش آشکار نشود. این فشار ذهنی در درازمدت باعث بی خوابی، خستگی مفرط، و حتی حملات اضطرابی می شود.

افت عزت نفس و افسردگی

از آنجا که فرد دستاوردهایش را نادیده می گیرد یا کم اهمیت می داند، عزت نفسش به تدریج کاهش می یابد. این افت می تواند راه را برای افسردگی هموار کند؛ چون احساس بی کفایتی، حس بی معنا بودن تلاش ها و ناتوانی در احساس رضایت، فرد را در چرخه ای از ناامیدی گرفتار می کند.

برای جزییات بیشتر، این مقاله را از دست ندهید:تعریف عزت نفس چیست؟+ عوامل موثر و راه های افزایش

چگونه با سندرم ایمپاستر مقابله کنیم؟

درمان سندرم ایمپاستر یک شبه اتفاق نمی افتد، اما خوشبختانه راهکارهایی وجود دارد که می تواند به بازسازی نگاه فرد نسبت به خود کمک کند. مهم ترین اصل در مسیر مقابله با این الگو، پذیرش آن و توقف تلاش برای انکار یا سرکوب احساسات است. افراد زیادی با این حس درگیرند، اما تفاوت در این است که برخی یاد می گیرند از دل این ترس ها، رشد کنند.

آگاهی و پذیرش مشکل

نخستین گام، تشخیص این است که این احساس نالایقی واقعی نیست، بلکه حاصل یک الگوی ذهنی اشتباه است. وقتی فرد بتواند سندرم ایمپاستر را به عنوان یک مشکل واقعی بشناسد، دیگر به آن اجازه نمی دهد به طور پنهان تصمیماتش را کنترل کند.

تمرین خودشفقتی و گفتگوی درونی مثبت

افراد دچار این سندرم معمولاً گفتگوهای درونی مخربی دارند. جایگزین کردن آن ها با جملات حمایتی و مهربانانه، نقش مهمی در بازسازی عزت نفس ایفا می کند. تمرین خودشفقتی، یعنی پذیرفتن ناکامی ها بدون قضاوت، یکی از موثر ترین ابزارها برای مقابله با خود تخریبی است.

برای تکمیل این مطلب پیشنهاد می‌شود:روان‌رنجوری چیست؟ نشانه‌ها، علل و راه‌های درمان

ثبت موفقیت ها و بازتاب مثبت

داشتن دفترچه ای برای نوشتن موفقیت های روزمره، تعریف هایی که از دیگران دریافت کرده ایم یا پروژه هایی که به خوبی انجام داده ایم، می تواند به مغز کمک کند تا شواهد ملموسی از شایستگی های ما جمع آوری کند. مرور این یادداشت ها در زمان تردید، اثرگذار است.

کمک گرفتن از مشاور یا درمانگر

گاهی احساس نالایقی آن قدر ریشه دار است که با تلاش شخصی برطرف نمی شود. در این موارد، مراجعه به روان درمانگر، به ویژه کسی که در حوزه عزت نفس یا سندرم ایمپاستر تخصص دارد، می تواند روند درمان را تسریع کند. مشاوره تخصصی، مسیر ذهنی فرد را بازسازی کرده و افکار تحریف شده را به چالش می کشد.

مردی آرام با هدفون و کتاب در پارک قدم می‌زند و با تمرکز بر خود از دام سندرم ایمپاستر و مقایسه با دیگران رهایی می‌یابد.

ترک مقایسه خود با دیگران

مقایسه مداوم، سوخت اصلی این سندرم است. با تمرکز بر مسیر شخصی و شناخت ارزش های درونی، فرد می تواند از دام «دیگران بهترند» رهایی یابد. کاهش حضور در محیط هایی مثل شبکه های اجتماعی نیز می تواند محرک های مقایسه ای را کم رنگ تر کند.

آیا سندرم ایمپاستر (خودویرانگری) درمان دارد؟

پاسخ کوتاه این است: بله، اما نه از راه سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات. درمان سندرم ایمپاستر نیازمند بازآموزی ذهن، افزایش خودآگاهی و استفاده از حمایت های روان شناختی است. بسیاری از افراد موفق در جهان نیز با این سندرم روبه رو بوده اند و توانسته اند با بهره گیری از روش های علمی و حمایت اجتماعی، بر آن غلبه کنند. درمان به معنای محو کامل این افکار نیست، بلکه یادگیری همزیستی سالم با آن هاست.

نقش روان درمانی و مشاوره

روان درمانی، به ویژه وقتی مبتنی بر مدل های شناختی رفتاری باشد، می تواند به فرد کمک کند تا الگوهای فکری ناسالم خود را شناسایی و اصلاح کند. مشاور با ایجاد فضای امن، فرد را تشویق می کند تا درباره افکار خود ویرانگرش صحبت کند و به جای انکار آن ها، الگوهای جایگزین بسازد. یکی از اثرگذارترین رویکردها، بررسی ریشه های شکل گیری این باورها در دوران کودکی یا تجربه های شغلی اولیه است.

تاثیر گروه های حمایتی

هم صحبتی با افرادی که تجربه ای مشابه دارند، به کاهش احساس انزوا و شرم کمک می کند. گروه های حمایتی یا حتی جلسات کوچینگ گروهی، فرصتی را فراهم می کنند تا افراد بفهمند که تنها نیستند. این محیط های مشارکتی می توانند راهکارهای کاربردی، بازخوردهای صادقانه و حس تعلق را در فرد تقویت کنند.

رفتار درمانی شناختی (CBT) برای کاهش افکار خود تخریب گر

CBT یکی از پرکاربردترین روش ها برای مقابله با سندرم ایمپاستر است. در این روش، درمانگر به فرد کمک می کند تا افکار تحریف شده مانند «من لیاقت ندارم» یا «همه فکر می کنند من الکی موفق شدم» را شناسایی کرده و با شواهد واقعی جایگزین کند. تمرین هایی مثل چالش کردن باورهای ناکارآمد، بازنویسی روایت ذهنی و تحلیل خطاهای شناختی، ابزارهایی هستند که CBT در اختیار فرد می گذارد.

تفاوت سندرم ایمپاستر با عزت نفس پایین چیست؟

هرچند سندرم ایمپاستر و عزت نفس پایین در ظاهر شباهت هایی دارند، اما در بنیان روانشناختی دو پدیده ی متفاوت اند. فردی با سندرم ایمپاستر ممکن است به طور عینی موفق و حتی در نگاه دیگران اعتماد به نفس بالا داشته باشد، اما در درون، احساس بی لیاقتی و ترس از افشا شدن را تجربه کند. در مقابل، فرد با عزت نفس پایین به طور کلی و پایدار خود را بی ارزش و ناکارآمد می بیند، حتی بدون داشتن دستاورد بیرونی.

شباهت ها و تمایزهای کلیدی

هر دو وضعیت می توانند با اضطراب، خود انتقادی و تردید به نفس همراه باشند، اما تمایز اصلی در اینجاست که افراد دچار سندرم ایمپاستر معمولاً عملکرد بالایی دارند و صرفاً در تفسیر ذهنی موفقیت های خود دچار تحریف اند. آن ها دستاورد دارند اما باور ندارند. در حالی که عزت نفس پایین معمولاً با ناتوانی در عملکرد و نارضایتی کلی از خود همراه است.

چگونه هر دو را به درستی تشخیص دهیم؟

تشخیص تفاوت این دو، به بررسی دقیق الگوهای ذهنی و رفتاری نیاز دارد. اگر فرد در انجام وظایفش موفق است ولی همچنان خود را شایسته نمی داند، احتمالاً با سندرم ایمپاستر مواجه است. اما اگر شکست ها، بی انگیزگی و احساس بی ارزشی در تمام جنبه های زندگی او دیده می شود، احتمال دارد مشکل اصلی، عزت نفس پایین باشد. مشاوره روان شناختی می تواند در شناسایی و تمایز دقیق این دو بسیار کمک کننده باشد.

پیشنهاد می‌کنیم بخوانید:خود درگیری مزمن چیست؟ علائم، دلایل و روش‌های درمان

جمع بندی

سندرم ایمپاستر پدیده ای شایع اما پنهان است که می تواند افراد موفق را درگیر احساس بی لیاقتی، اضطراب و خودتخریبی کند. این سندرم در قالب الگوهای رفتاری مختلف مانند کمال گرایی، مقایسه گری یا ترس از شکست بروز می یابد و اگر به موقع شناسایی نشود، ممکن است بر کیفیت زندگی، روابط و سلامت روان تاثیر منفی بگذارد. خوشبختانه با شناخت ریشه های روانی، تمرین خودشفقتی، مراجعه به مشاور و استفاده از روش هایی مانند CBT، می توان بر این الگو غلبه کرد و ارزش واقعی خود را پذیرفت.

سوالات پرتکرار

سندرم ایمپاستر بیشتر در چه افرادی دیده می شود؟

این سندرم اغلب در افراد موفق، کمال گرا، زنان در محیط های رقابتی و کسانی که در دوران کودکی تحت فشار زیاد بوده اند بروز می کند.

آیا سندرم ایمپاستر بیماری روانی است؟

خیر، این یک اختلال رسمی نیست، اما می تواند به سلامت روان آسیب بزند و با شرایطی مثل اضطراب یا افسردگی همراه باشد.

چطور بفهمم دچار سندرم ایمپاستر شده ام؟

اگر مدام موفقیت هایت را به شانس نسبت می دهی، احساس نالایقی می کنی یا از لو رفتن می ترسی، احتمال دارد این سندرم را تجربه کنی.

آیا درمان قطعی برای سندرم ایمپاستر وجود دارد؟

درمان قطعی نه، اما با روش هایی مانند روان درمانی، CBT و تمرین های خودشناسی می توان آن را کنترل و مدیریت کرد.

آیا افراد مشهور هم سندرم ایمپاستر دارند؟

بله، بسیاری از چهره های موفق جهانی مثل بازیگران، نویسندگان و مدیران به طور علنی درباره تجربه این سندرم صحبت کرده اند.

منابع

سندرم خستگی مزمن چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
سندرم خستگی مزمن چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
سندرم خستگی مزمن چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
آبان ۱۰, ۱۴۰۴
تصور کنید هر روز با بدنی سنگین، ذهنی خسته و انرژی ای که انگار هیچ وقت برنمی گردد از خواب بیدار شوید. نه خواب کافی… بیشتر
کنترل‌گری از دید روان‌شناسی: دلایل، نشانه‌ها و درمان
کنترل‌گری از دید روان‌شناسی: دلایل، نشانه‌ها و درمان
کنترل‌گری از دید روان‌شناسی: دلایل، نشانه‌ها و درمان
آبان ۷, ۱۴۰۴
آیا تا به حال با کسی روبرو شده اید که در کوچکترین مسائل زندگی دیگران دخالت می کند؟ کسی که به جای احترام گذاشتن به… بیشتر
سندرم استکهلم در روابط سمی؛ چگونه آن را بشناسیم و درمان کنیم؟
سندرم استکهلم در روابط سمی؛ چگونه آن را بشناسیم و درمان کنیم؟
سندرم استکهلم در روابط سمی؛ چگونه آن را بشناسیم و درمان کنیم؟
آبان ۵, ۱۴۰۴
تصور کن کسی که به تو آسیب زده، همان کسی باشد که از او دل گرمی می گیری. عجیب به نظر می رسد؟ اما برای… بیشتر
ارزیابی مقاله
ازت می خوام بعد از اتمام این مقاله نظرت رو کامل و در چند خط بنویسی (حتما نظر با جزییات بنویس و از عبارات کوتاه مثل: خوب بود و عالی خودداری کن)

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیازت به این مقاله؟