استاد عزیز مثل دوره های دیگه شما بسیار پر از مفهوم و آگاهی و نور بود،
توضیحات شما من رویهومیبرد توی داستان زندگی خودم و مدام برام پر رنگ میشد که کجای زندگیم رو به صورت ناخودآگاه با این مطالب درست جلو بردم وکجا ها مغزم تصمیم گیرنده بوده ، اما خوشحالم میتونم به خودم نمره بالایی بدم بدون دونستن این مطالب از یه جایی از زندگیم همون ضربه ای که باعثشد بیشتر وقت ها از عقلم استفاده کنم و مغزم رو نادیده بگیرم ،
یه داستان بارز از زندگیم
من تا سال۱۳۹۵ ورزش نکرده بودم حتی توی مدرسه،بعد از تعدیل نیرو و بیکار شدنم خیلی ناراحت بودم
و قبلش هم یه ۵ سالی میشد سیگار والکل مصرف میکردم
یهو تصمیم به ورزش گرفتم بدون اینکه بخوام لاغر بشم و یا توی حرفه ورزشکاران باشم،
هفته ای ۳ بار بدنسازی ۲ ساعته وهم ۳ بار در هفته شنا رو شروع کردم، توی ۶ ماه هم الکل هم سیگار رو ترک کردم بدون اینکه برنامه ای برای ترکش داشته باشم، و هم ۲۰ کیلو کم کردم .
تشکر از اینکه توانستم درک کنم مسیر زندگیم رو چگونه زندگی کردم و قراره چگونه زندگی کنم.☘️
بالن ها یادم دادند…
وقتی سه چهار سال پیش برای اولین بار کتاب کلوپ پنج صبحی ها رو خوندم انگیزه پیدا کردم که هر روز پنج صبح بیدار بشم و سه چهار تا کار انجام بدم که سرنوشتم رو در دراز مدت تغییر بده. بزور و سختی و عذاب تونستم چند روز این کارو بکنم بعد هم با خودم گفتم برو بابا خواب و بچسب.. سالها گذشت بدون اینکه حتی متوجه بشم از کجا شروع شد الان صبح ها بعضی وقت ها حتی ساعت ۳:۳۰ بیدار میشم و خوابم نمیبره چون میخوام جلسه های و دوره های تمسکی رو سریع تر گوش کنم و تمومشون کنم الان بلند شدن بعد از ساعت ۵:۳۰ برام عذاب آوره. گرچه لذت خوابیدن برام هنوز همون قدر قوی هست اما قدرت کشف خودم و آگاهی از راز های نهان خلقت برام قدرت بیشتری داره درست مثل اون هوای داغ سبک (کم چگالی) داخل بالن. مثل داستان تراژدی «ماریا روزالتس» یا یک غم بزرگ یا یک اشتیاق بزرگ. «عشق»یا «تنفر» هردو نیروهای قوی هستند
برای اینکه عادتی شکسته شود باید چیزی در درونت آتشگرفته باشد. درست مثل فیزیک مکانیک تا نیروی داخلی بیشتر از زور نیروی مقاومت نشه … نه کشتی چند هزار تنی روی آب شناور میشه نه هواپیمای چند ده تنی روی هوا به پرواز در میاد نه کشتی فضایی اسپیس ایکس بر جاذبه زمین غلبه میکنه و نه شانل فضایی چند ده تنی میتوانست ۱۳۲ بار به مدار زمین پرواز کند و نه …
تو همه نظراتم گفتم (جلسات قبل) کاش این چیزها و در نوجوانی بهمون میگفتن اما در مورد درس ششم چون متفاوت هست در این سن هم هنوز درکش سخته چون نه با مغز بلکه باید با روح (دل،قلب،عقل) درک کنیم و این درس (جلسه ششم) عرفانی هست نه منطقی برای همین مغز از درکش عاجزه. شاید برای ۶۰ ساله ها هم سنگین باشه. اما برای کسی که روحش درد و رنج و سختی به اندازه کافی در دنیا کشیده باشه قابل درک هست. در کتاب :کلوپ پنج صبحی ها رابین شارما» نوشته درد و رنج دروازه های رسیدن به عمق هستند. بدون تجربه درد و رنج روحی کسی قادر به درک مطالب عرفانی نیست. برای همین این مطلب برای بزرگسالان راحت تر قابل درک هست. اگر بخوام مانند سریال های تلویزیونی رده سنی برای جلسات استاد درنظر بگیرم این جلسه ۳۰+ هست.
کلیپ کوتاه «داستین» و دوچرخه فرمون معکوسش تفسیر من از دانسته هام رو به کلی تحت سوال برد.چه کلیپ فوق العاده ایه. دقیقاً مثل من میمونه. من با دست راستم میتونم خیلی سریع انگلیس و فارسی بنویسم و حتی اعداد ویا نقاشی کنم اما ابتدایی ترین کلمات رو هم نمیتونم با دست چپم بنویسم و این به عصب شناختی مغز ربط پیدا میکنه !!
سلام و عرض ادب
آقا مجتبی به نظر من گل سر سبد دوره هاتون دوره شخصیت برنده شماست. من تو این دوره یاد گرفتم برای تغییر محیط اول باید خودم رو تغییر بدم. و برای تغییر خودم باید ریزعادتها رو تو خودم ایجاد کنم. برای این منظور با همسرم صندوق آرای آگاهی و ورزش و… به صورت گروه تلگرامی ایجاد کردیم. و هر روز یک رای با خوندن حداقل یک صفحه کتاب به صندوق آگاهی میندازیم و…
با عرض سلام و تواضع محضر استاد گرامی.
فرموده بودید کامنت بگذاریم ، به دیده ی منت.
اما چی بنویسم که زبان و قلم هر دو قاصرهستند .
تو فصل پنجم فرمودید با دین فیلم محمد علی کلی گریه کردید و من می نویسم که با دیدن فصل ششم نمی دونستم از شوق گریه کنم یا بخندم.
یک میلیون تومن هزینه ی دوره بود در حالی که میلیون، میلیون می ارزید. اصلا قیمتی نمیشه برای مطالبی که آموختم متصور شد.
چه دعایی کنمت بهتر از این که خدا ، پنجره ی باز اتاقت باشد.
تنتون سالم باشه و سایتون مستدام حکیم بزرگوار.
آمین.
استاد عزیز مثل دوره های دیگه شما بسیار پر از مفهوم و آگاهی و نور بود،
توضیحات شما من رویهومیبرد توی داستان زندگی خودم و مدام برام پر رنگ میشد که کجای زندگیم رو به صورت ناخودآگاه با این مطالب درست جلو بردم وکجا ها مغزم تصمیم گیرنده بوده ، اما خوشحالم میتونم به خودم نمره بالایی بدم بدون دونستن این مطالب از یه جایی از زندگیم همون ضربه ای که باعثشد بیشتر وقت ها از عقلم استفاده کنم و مغزم رو نادیده بگیرم ،
یه داستان بارز از زندگیم
من تا سال۱۳۹۵ ورزش نکرده بودم حتی توی مدرسه،بعد از تعدیل نیرو و بیکار شدنم خیلی ناراحت بودم
و قبلش هم یه ۵ سالی میشد سیگار والکل مصرف میکردم
یهو تصمیم به ورزش گرفتم بدون اینکه بخوام لاغر بشم و یا توی حرفه ورزشکاران باشم،
هفته ای ۳ بار بدنسازی ۲ ساعته وهم ۳ بار در هفته شنا رو شروع کردم، توی ۶ ماه هم الکل هم سیگار رو ترک کردم بدون اینکه برنامه ای برای ترکش داشته باشم، و هم ۲۰ کیلو کم کردم .
تشکر از اینکه توانستم درک کنم مسیر زندگیم رو چگونه زندگی کردم و قراره چگونه زندگی کنم.☘️
بالن ها یادم دادند…
وقتی سه چهار سال پیش برای اولین بار کتاب کلوپ پنج صبحی ها رو خوندم انگیزه پیدا کردم که هر روز پنج صبح بیدار بشم و سه چهار تا کار انجام بدم که سرنوشتم رو در دراز مدت تغییر بده. بزور و سختی و عذاب تونستم چند روز این کارو بکنم بعد هم با خودم گفتم برو بابا خواب و بچسب.. سالها گذشت بدون اینکه حتی متوجه بشم از کجا شروع شد الان صبح ها بعضی وقت ها حتی ساعت ۳:۳۰ بیدار میشم و خوابم نمیبره چون میخوام جلسه های و دوره های تمسکی رو سریع تر گوش کنم و تمومشون کنم الان بلند شدن بعد از ساعت ۵:۳۰ برام عذاب آوره. گرچه لذت خوابیدن برام هنوز همون قدر قوی هست اما قدرت کشف خودم و آگاهی از راز های نهان خلقت برام قدرت بیشتری داره درست مثل اون هوای داغ سبک (کم چگالی) داخل بالن. مثل داستان تراژدی «ماریا روزالتس» یا یک غم بزرگ یا یک اشتیاق بزرگ. «عشق»یا «تنفر» هردو نیروهای قوی هستند
برای اینکه عادتی شکسته شود باید چیزی در درونت آتشگرفته باشد. درست مثل فیزیک مکانیک تا نیروی داخلی بیشتر از زور نیروی مقاومت نشه … نه کشتی چند هزار تنی روی آب شناور میشه نه هواپیمای چند ده تنی روی هوا به پرواز در میاد نه کشتی فضایی اسپیس ایکس بر جاذبه زمین غلبه میکنه و نه شانل فضایی چند ده تنی میتوانست ۱۳۲ بار به مدار زمین پرواز کند و نه …
تو همه نظراتم گفتم (جلسات قبل) کاش این چیزها و در نوجوانی بهمون میگفتن اما در مورد درس ششم چون متفاوت هست در این سن هم هنوز درکش سخته چون نه با مغز بلکه باید با روح (دل،قلب،عقل) درک کنیم و این درس (جلسه ششم) عرفانی هست نه منطقی برای همین مغز از درکش عاجزه. شاید برای ۶۰ ساله ها هم سنگین باشه. اما برای کسی که روحش درد و رنج و سختی به اندازه کافی در دنیا کشیده باشه قابل درک هست. در کتاب :کلوپ پنج صبحی ها رابین شارما» نوشته درد و رنج دروازه های رسیدن به عمق هستند. بدون تجربه درد و رنج روحی کسی قادر به درک مطالب عرفانی نیست. برای همین این مطلب برای بزرگسالان راحت تر قابل درک هست. اگر بخوام مانند سریال های تلویزیونی رده سنی برای جلسات استاد درنظر بگیرم این جلسه ۳۰+ هست.
کلیپ کوتاه «داستین» و دوچرخه فرمون معکوسش تفسیر من از دانسته هام رو به کلی تحت سوال برد.چه کلیپ فوق العاده ایه. دقیقاً مثل من میمونه. من با دست راستم میتونم خیلی سریع انگلیس و فارسی بنویسم و حتی اعداد ویا نقاشی کنم اما ابتدایی ترین کلمات رو هم نمیتونم با دست چپم بنویسم و این به عصب شناختی مغز ربط پیدا میکنه !!
سلام ودرودخدابرشماباد. عالی بود
سلام ودرودخدابرشماباد. دوره های که گوش کردم عالی بود وراه گشا .احسنت صد تبارک الله بر استاد مجتبی تمسکی وخدا قوت ودست مریزاد برای دستیارانش
سلام و عرض ادب
آقا مجتبی به نظر من گل سر سبد دوره هاتون دوره شخصیت برنده شماست. من تو این دوره یاد گرفتم برای تغییر محیط اول باید خودم رو تغییر بدم. و برای تغییر خودم باید ریزعادتها رو تو خودم ایجاد کنم. برای این منظور با همسرم صندوق آرای آگاهی و ورزش و… به صورت گروه تلگرامی ایجاد کردیم. و هر روز یک رای با خوندن حداقل یک صفحه کتاب به صندوق آگاهی میندازیم و…
با عرض سلام و تواضع محضر استاد گرامی.
فرموده بودید کامنت بگذاریم ، به دیده ی منت.
اما چی بنویسم که زبان و قلم هر دو قاصرهستند .
تو فصل پنجم فرمودید با دین فیلم محمد علی کلی گریه کردید و من می نویسم که با دیدن فصل ششم نمی دونستم از شوق گریه کنم یا بخندم.
یک میلیون تومن هزینه ی دوره بود در حالی که میلیون، میلیون می ارزید. اصلا قیمتی نمیشه برای مطالبی که آموختم متصور شد.
چه دعایی کنمت بهتر از این که خدا ، پنجره ی باز اتاقت باشد.
تنتون سالم باشه و سایتون مستدام حکیم بزرگوار.
آمین.
سلام استاد
خیلی عالی بود من فهمیدم که خیلی به آخر راه فکر می کنم و حرفهای شما باعث شد کارها رو انجام بدم هر چقدر هم کم باشه و لی مداومت
بسیار عالی بود واقعا بی نظیره و بسیار تاثیر مثبت روی من داشته محتواتون و شفاف و بسیار قابل فهم